در راز کونگ فوتوآ تولد متکی به یک فلسفه وجه عبادت است، بزبانساده تولد پایگاه عبادت است واگر انسانی پابه جهان گذارد گویند اندیشهای به رشد پا گرفته است واگرانسانی به مرگ رود گویند به برترین قدرت توانائی خویش رسیده است .
فاصله بین تولد و مرگ را جوششاندیشه نامند. در معابد کونگفو راز مطلوب سلولهای مغز و کالبد سالم وتوانا در قدرت عجیب فیزیولوژی رو میگیرد، مهمترین موضوع معابد کونگ فو در این است که از پاره شدن اندیشه بوسیله عوامل خارجی شدیدا جلوگیری شود . ( به عبارت ساده هرچه که فکر ازچشم میگیرد باید در آن متمرکز شود آنچه را که درتالار اندیشه در اثر فکر کردن آزاد رخ می دهد عبا رت است از بازگشت انسان به ذات خود ، در اثر این نوع فعالیت هنرمندانه مغز، فرد قادر میگردد که بتواند به یک موفقیت از زوایای مختلف نگاه کند و از روشن بینی ویژهای برخوردار گردد، در طریقت تمرکز فکر کونگ فو ( گونه ای از اسرارکونگ فو) فعالیت خلاقه در تمام حوزههای هنری فکرخود به خود دیده می شود ، آنچه در اثر فکر کردن بدون وقفه گسترده و عمیق اتفاق میافتد در پایان منجر به تولد فرد اندیشمند میگردد، با دست آویزبه فکر کردن ، علت ناکامی و ریشه تشویشها و نگرانیها کشف شده وبعد از موفق شدن در این راه، به تولد تازه یا تولد دیگری میرسد که در کونگ فوتوآ بدان خالق میگویند درتاریخ وضعیتی ازشرح حا ل پیامبران ، اندیشمندان اجتماعی و هنرمندان و انقلابیون مشاهدهً بسیار شده است . تمرکز فکر (zenkungfu ) ذن کونگ فو حرارت فکر ، گرایش شدید در راه بوجود آوردن کوتاهترین ارتباط انسان و قدرت خلا قه او است ، بدین آرمان است که آرامش انسان پایه میگیرد وتضاد بشریت از بین میرود . وبه اصطلاح برادری در مقا م برابری به ا نسا ن رو مینهد ( آشتی بوجود آوردن انسانها ) سلولهای مغز انسان دارای این استعداد است که بطور مداوم یا متناوب بفکر بکوشد وجواب بسیاری از مسا ئل پیچیده و در هم برهم و غیر قابل حل را کشف نماید
در شیوه و طریقت کونگ فو نیروی تن و کارداری ارزش والائی دارد ( انسان باید در هستی خود بکوشد ) همانطور که قبلا آگاهی یافتیم تمرکز فکر عبارت است از بازگشت به فیزیولوژی انسان ازطریقت کونگ فو است . راهبران کونگ فو به دانش علمی و فلسفه پختگی فکر و نیروی تن باز نشستهاند و اندیشیدن را از طریق سلسلهً اعصاب و نیروی تن مقام ویژهای قائل شدهاند .
انسان کونگ فو قدرت بس توانائی دارد ، چه جنگ آوری ، مبارزه تن به تن (مایانه mayane) قدرت جسارت، شهامت ، بیباکی ، در حد یک انسان غیر قابل تصور از خود نشان میدهد در طریقت کونگ فو، راهبر به اندیشهً همراه ( کونگ فوکا kungfuka ) راه باز میکند ، او را به عبارت خویش برای برترین توانائی تن و راز فکر آماده میکند ، به نیایش خویش میبرد تا به هستی زمان آگاهش می کند، واستدلال منطقی در او بوجود میآورد ، چون زندگی بر پایه پرسش و پاسخ منطقی استوار است .
صدای راهبر در فکر شاگرد فریاد هستای اوست ، اسرار کونگ فو همیشه بین استاد و شاگرد باقی است و این راز باز شدنی نیست .
در مکاتب علمی کونگ فو که پایانش را پروفسورا مینامیم و درجهاش را به شالبند قرمز خطا ب میکنیم در این حد همراه ( شاگرد ) زمانی به راهبری دست می یابد که قدرت خلا قه تازهای به جهان دهد و این نمایش زبان او در فکر و ا ندیشه اوست و بدینسان راز کونگ فو برای شا گرد یکنوع پختگی است .
انسان تصویر جاودانه تو از اندیشه تو است
اهداف دانشکده
اهداف دانشکده انشاء تن و روان دستیابی به کلیه اسرار اطوار انسانی و به کار گرفتن کلیه امکانات فیزیولوژیک و پسیکولوژیک آن در جهت ارتقاء انسان به مقام خدائی است. این راه مبتنی بر شناسائی یکصدو هفتاد نقاط تلاقی بدن( لکورپس آسترال ) و بدن فیزیکی و کنترل جریانهای انرژی ( یانگ و ین ) و گشودن دریچههای ( چاکرا ) نهفته بر نیروهای خفته بدن و دخول از عوالم ترکیبی و عوالم تجریدی و اجرای 73000 تکنیک" ترکیب و عکس العمل سازی و کنترل کلیه عضلات ارادی و غیر ارادی به دست توانائی خواستاری و رسیدن به مرحله برون فکنی و سیر مستقل روحانی میباشد و کنکاش در اصول ذن جنبه عبودیت در جنب جنبه الوهیت مضمحل ساختن و به شناختن حقیقت عینی مطلق در خویش بر اصول مکتب ساتوری نائل گشتن است.
انسان شاهکار هستی " دارای قدرت نامحدود و سلسله ای از زیستگاه فر اندیشه است . انسان اشعه پر توان و حاکم بر تاریکیهای زمان از جوشش تن به روان به فرمول علوم راهی آسمان بیکران و در اندرون عالم کیهان پیش میرود و به ندای هستی بیرنگ و پیدایش جهان پژوهنده حاکم برآن می شود. اندیشه انسان خواستگاه نیاز" به عنوان یک موجود زنده و محرک بر تمام فعالیتهای وی است" لذا انسان در کردشگاه زمان گهی به تمنای روان و در تاب تب توان و در معادلات زمان" هستی بی رنگ را به بایسته فر خود به گفتار و پندار و رفتار ترسیم میدارد. طبیعت جهان بدون انسان نه زیباست و نه زشت نه نیکی و نه بدی بلکه تاریک خاموش و بی صداست و گونهای گورستان به دود حیات و مقامش ناپیداست و گر صدایی از ندائی چه گیاهی و جانوری به گرد دستگاههای عصبی که در خور تکامل به بود حیات سوزند. در مقام طبیعت آنی و گذرا و در سخت زمانی و ساده بیانی ***** نکند.
اینگاست که جمود نمو د بیرنگ سوگند تصویر پر رنگ را در ربود هر رنگ زاده می کند و مجموعه سرعت عالم را در نیستی تصور به هستی بیرنگ میدمد و مختصر تحرکی آشکار تا فرض بینهایت به ( دریافت ) و ( درک ) در خود میپروراند و همه ارتعاشات و امواج را در مقابله او میکند و در شکوه پیر هستی تکاملی از جهان پنهان با سلسله زمان به جهان آشکار میریزد.